امسال (2018)، دقیقا 18 سال میشه که در بازارهای مالی و فارکس فعالیت میکنم؛ در طول این سال ها تجربیات فراوانی کسب کردم که آرزو میکردم ای کاش کسی بود و همون اوایل فعالیتم، این تجربه ها رو در اختیار من میذاشت.
اگه بیای تمام ضررهایی که کرده ام و همه ی موقعیت های خوبی که از دست داده ام و همه ی اون اشتباهاتی که کردم رو حساب کنی، تقریبا این تجربه ها برای من 2 یا 3 میلیون دلار آب خورده.
اگه شما هم هنوز از آن دسته از معامله گرانی هستید که پس از سال ها دارید اشتباهاتی تکراری رو مدام تکرار میکنید، خیلی خوب به این نصیحت ها گوش کنید؛ چون شما رو چند سال جلو میاندازه.
پس اگه میخوای سریع تر به هدفت برسی، این 18 نصیحت رو با به خوبی و با دقت گوش کن، چون خیلی به من کمک کرده و به احتمال زیاد به شما هم خیلی کمک خواهد کرد.
ببین بقیه چی کار میکنن، تو خلاف جهت اونها کار کن
من فرمولی در زندگی و معامله گری ام دارم، اون هم اینه که هرکاری رو که بیشتر مردم دارن انجام میدن من خلاف اونها کار میکنم.
چون میدونید که بیشتر مردم در معامله گری موفق نمیشن و در واقع هر کار دیگری رو هم در نظر بگیری، حالا چه شغل باشه، چه ورزش، یا هرچیز دیگه ای، فقط 10 درصد از افراد اون حیطه موفق هستن؛ پس بیشتر مردم دارن راه اشتباهی رو میرن که این راه کاملا غلطه.
حالا به نظر شما مهم ترین الگوهای رفتاری غلطی که بیشتر معامله گران انجام میدن چیه؟
اینه که طبق پلن معاملاتی خودشون پیش نمیرن. بیشترشون حتی مدیریت ریسک و سرمایه ی خوبی ندارن. اونها بیشتر وقتشون رو صرف چارت و پیدا کردن استراتژی میکنن و وقت خیلی کمی روی خلق و ارتقای مهارت هاشون میذارن.
پس بنا به این قضایا، کاری رو که بیشتر مردم دارن اشتباهی انجام میدن تو سعی کن خلاف اونها کار کنی.
اگه این کار رو بکنی، من احتمال میدم که شاهد تغییرات بسیار زیادی، هم در زندگیت و هم در معامله گریت خواهی بود.

داشتن معاملات خوب، نیاز به مهارت معامله گری خوبی داره
معامله گری یک مهارت مبتنی بر تلاشه و اصلا ما راه میان بر دیگری در این مورد نداریم؛ پس اگه میخواید در این بازار موفق بشید، حتما نیاز دارید که این مهارت رو در خودتون ایجاد کنید و هر ماه هم به دنبال تقویت آن باشید.
بیشتر معامله گران، 75 تا 90 درصد وقت خودشون رو پای این میذارن که یک استراتژی پیدا کنن که اونها رو از همه چیز بی نیاز بکنه و بیشتر وقتشون رو پای چارت میذارن و هی به این فکر میکنن که این معامله شون چی میشه، آیا به تارگت میرسه یا به حدضررشون میخوره؟
همانطور که گفتیم بیشتر معامله گران ضررده هستند و این هم مشکل دیگه ی معامله گران ضررده هستش.
ببینید، اگه شما بخواهید مثل موزارت به خوبی با پیانو کار کنید، آیا در همون اوایل کار بیشتر وقتتون رو پای این میذارید که مثل موزارت کار کنید یا اینکه میرید و پایه های کار رو یادمیگیرید که چطور صفحات نت موسیقی رو بخونید، که چگونه با انگشتاتون کار کنید و چگونه نت ها رو به خوبی اجرا کنید.

جواب خیلی واضحه و شما باید اول پایه و اصول پیانو رو یاد بگیرید و هر وقت در این ها به مهارت رسیدید، اون موقع خودتون بدون اینکه از کسی تقلید کنید، خودتون موزارتی میشید واسه خودتون.
معامله گری هم همینطوره.
اول تمرین در محیط شبیه سازی شده، بعد تمرین در حساب دمو و بعدش حساب لایو
من یک چارچوب کلی برای کسانی دارم که میخوان در این بازار موفق بشن و اون هم اینه که:
اول در محیط شبیه سازی شده تمرین کنید و مفاهیم اصلی و پایه ای پرایس اکشن رو در این محیط تمرین کنید.
دوم اینکه وقتی که این مهارت ها رو به خوبی تمرین کردید اون موقع، میتونید در حساب دمو که رایگانه برید و موقعیت های احتمالی رو در چارت پیدا کنید و براساس اونها معامله باز کنید.سرآخر هم وقتی که در حساب دمو تونستید به ثبات معقولی برسید، میتونید به حساب لایو برید و با سرمایه ی کمی شروع کنید وبه مرور زمان میتونید بالانس تون رو بیشتر کنید.پس فرمول ما این بود اول محیط شبیه سازی شده، بعد دمو بعدش هم حساب لایو
اگه این ها رو به خوبی انجام بدید، اون موقع پروسه ی یادگیری شما هم سریع تر اتفاق میافته

دیدتون به حساب دمو جوری باشه که انگار پول واقعیه
احتمالا خیلی شنیده اید که میگن من وقتی که در حساب دمو کار میکنم هیچ حسی به معامله هام ندارم، چون هیچ پولی توش نیست.
من هم هر وقت چنین حرفی رو از کسی میشنوم، خیلی سریع میفهمم که چنین فردی هنوز نگرش درست در مورد معامله گری رو درک نکرده.
اگه واقعا فکر میکنید که تمرین کردن چیزی نیست که باید زیاد بهش توجه بکنیم، بهتون پیشنهاد میکنم ویدیوهای مایکل جردن رو هنگام تمرین کردن ببینید.
مایکل جردن یه بار گفت که “هر روزی که تمرین میکنم اون روز مثل یک روز مسابقه میمونه”
و وقتی که روز مسابقه فرا میرسه، دیگه من تمرین های خودم رو انجام دادم و تمرین دیگه ای نمونده که بخوام بیشتر روی اونها کار کنم.
این واسه من مثل یک روتین شده و دیگه هیچوقت نمیترسم که نتونم مهارتم رو به خوبی انجام بدم، چون میدونم که وقت و انرژی زیادی روی کسب مهارتم انجام داده ام و این انضباط کاری منجر میشه که ترس من هم از بین بره.

در اوایل حدضررهات رو بزرگ بذار و بعدش به مرور زمان کوچک ترش کن
75 درصد دانشجوهام وقتی که استیتمنت اونها رو بررسی میکنم تا نقاط قوت و ضعف شون رو بهشون نشون بدم، بیشترشون یک اشتباه رو خیلی انجام میدن و اون هم اینه که حدضرر هاشون خیلی کوچیکه.
شما در اوایل کار، باید بیشتر بر روی میزان دقت و تداوم سوددهی تون تمرین کنید و داشتن حدضررهای کوچک چیزیه که به ریزبینی بیشتری نیاز داره.
اگه من الان از شما بپرسم آیا واقعا در معامله هاتون به اندازه ی کافی دقیق و ریز بین هستید، شما چه جوابی به من میدید؟
اگه جوابتون نه هستش، پس بهتره حدضررهاتون رو یک کم بزرگتر بکنید و ببینید چقدر در وین ریت تون تاثیر داره. اگه این کار رو کردید و جواب داد، اون موقع شما هم شرایط همین دانشجوی من رو دارید که الان عکس استیتمنتش رو میذارم.
این رو هم بگم که شما در بلند مدت نباید همیشه حدضررهای بزرگ بذارید، چون به مرور زمان میزان سوددهی شما رو پایین میاره؛ پس اولین کاری که باید انجام بدید اینه که اول روی تدوام سوددهی تون کار کنید و بعدش روی دقت و ریزبینی تون کار کنید.

آماده سازی قبل از معامله گری توسط بسیاری از معامله گران دست کم گرفته میشه
شما چقدر روزانه وقت میذارید که خودتون رو از لحاظ روانی برای معامله گری آماده کنید؟ 10 دقیقه؟ 15 دقیقه؟
حاضرم شرط ببندم که بیشتر از 75 درصد معامله گرانی که به سوددهی نرسیده اند، بیشتر از 15 دقیقه در روز وقت پای آماده سازی خودشون برای معامله کردن نمیزارن.
آیا شما هم جزو این دسته از افراد هستید؟
به نظر شما مهمترین اعضای یک فوتبالیست چیه؟
ذهن و بدنشون
حالا مهمترین اعضای یک معامله گر چیه؟
ذهنشون ( برای بیشتر کارها)
پس از آنجایی که ذهن یک معامله گر، مهم ترین عضو کاری او هستش، باید معامله گر قبل از شروع به معامله گری به خوبی روی ذهنش کار کنه.
شما یه مدت فرض کنید که یک ورزشکار حرفه ای هستید و مثل یک ورزشکار حرفه ای کار کنید و زندگی کنید؛ ببینید چقدر در ذهنیت و عملکرد معامله گری شما اثر میذاره.

شما اگه آمار و ارقام حساب و عملکرد خودتون رو نداشته باشید، نمیتونید عملکردتون رو هم ارتقا بدید
شما چند جنبه از عملکرد معاملاتی خودتون رو مدام حساب میکنید؟
من احتمال میدم که بیشتر از 90 درصد افراد صرفا به دنبال این سه مورد هستن:
- وین ریت معاملاتشون
- بالانس حسابشون در آخر هفته/ماه/ سال
- و اینکه الان حسابشون چقدر کمتر از مقدار پولی هستش که حسابشون رو شارژ کردن ( یا اینکه چقدر دیگه نیاز دارن که بتونن سر به سر بشن)
آیا شما هم مدام فقط به دنبال این سه چیز هستید؟
اما اینکه من خودم چند جنبه از عملکردم رو حساب میکنم؟ من خودم 20 تا رو حساب میکنم و این هم حساب و کتابش هم شاید در روز فوقش 15 دقیقه از وقتم رو بگیره.
در کل میخوام بگم که، اگه شما از جنبه های مختلف عملکردتون آشنا نباشید، نمیتونید اونها رو هم ارتقا بدید. شما قبلش باید بدونید که اشتباه کارتون کجاست تا بعدا بتونید اونها رو جبران کنید؛ ولی اگه جنبه های مختلف عملکردتون رو نسنجید، نمیدونید الان در چه سطحی هستید و در چه جاهایی نیاز دارید که تقویت بشه.
و اگه ندونید الان سطحتون چیه و در کجا ها اشکال دارید چجوری میخواهید پیشرفت کنید؟

ذهن عامل داشتن تداوم کاری هستش
چندبار با خودتون حرف زدید و گفتید که “من تقریبا همه چیز رو میدونم و الان هم تنها چیزی که نیاز دارم اینه که یک استراتژی و یک پلن معاملاتی مستمر داشته باشم.
“به نظر شما همه ی تصمیمات معاملاتی شما از کجا میاد؟
از ذهنتون میاد
به قول آنتونی رابینز ” شما هرچه را به صورت مدام در ذهنتون تکرار کنید، همین ها رو هم در زندگیتون تجربه خواهید کرد.”
تا حالا چندبار نشسته اید و سیستم معاملاتی برای خودتون نوشته اید و بهش عمل نکرده اید؟
چند بار شده که از استراتژی های معاملاتی خودتون پیروی کرده باشید؟
چند بار پیش اومده که طبق سیستم معاملاتی تون باید وارد معامله ای میشدید ولی وارد نشده اید؟
تداوم و استمرار کار شما، برگرفته از پلن معاملاتی یا استراتژیتون نیستش؛ شما تا وقتی که این استمرار و تداوم رو در ذهنتون ایجاد نکرده باشید، نمیتونید اون رو هم در معاملاتتون پیاده کنید.
پس برای اینکار اول نیاز دارید که این تداوم و استمرار کاری رو در ذهنتون پیاده کنید و بهش عادت کنید.

داشتن اطلاعات صرف، از شما یک معامله گر موفق نمیسازه
تا حالا چند کتاب در مورد معامله گری خوندی؟
تا حالا چند تا ویدیوی آموزشی در مورد معامله گری دیدی؟ اگه اشتباه نکرده باشم، احتمالا خیلی دیدی و ولی بازهم نمیتونه به اون چیزی که میخواهی برسی، درسته؟
اگه صرفا دیدن ویدیوی آموزشی و خوندن کتاب، که صرفا گرفتن اطلاعات هستش و میتونست از شما یک معامله گر موفق بسازه، باید به احتمال زیاد تا الان به موفقیت رسیده باشید ولی میبینید که اینطور نیست و این هم دلیلش خیلی واضحه.
داشتن اطلاعات صرف از شما یک معامله گر موفق نمیسازه
معامله گری یک مهارت مبتنی بر تلاشه.
من اگه قرار باشه انتخاب بکنم، معامله گری رو انتخاب میکنم که کلا یک کتاب یا یک دوره ی آموزشی رو دیده باشه و بارها بر روی اونها تمرین کرده باشه تا برم معامله گری رو انتخاب کنم که 100 ها کتاب خونده و 100 ها ویدیوی آموزشی دیده باشه ولی بر روی هیچکدام تمرین نکرده باشه.

موفقیت در معامله گری نیاز به یک ذهنیت موفق داره
شما برای اینکه به سوددهی برسید، نیاز دارید که یک ذهنیت موفق در خودتون ایجاد کنید.
این ذهنیت باید به نحوی باشه که به شما کمک کنه هر روز به دنبال پیشرفت خودتون باشید و به این توجه نکنید که آیا امروز سود کردید یا ضرر.
این ذهنیت باید به نحوی باشه که همه ی چالش های معامله گری رو پوشش بده و بتونید از هر چالش سربلند بیرون بیایید.
ذهنیت شما برای اینکه بتونید به سوددهی برسید، باید منعطف و رو به رشد باشه.
شما باید نگرش ها و الگوهایی در ذهن خوتون ایجاد کنید که به شما کمک کنه که به سوددهی برسید.
اگه زندگی بهترین معامله گران دنیا رو مطالعه کنید، میبینید همه شون این ذهنیت رو داشته اند.
پس برای اینکه بتونید به سوددهی برسید، باید بتونید چنین ذهنیتی رو در خودتون ایجاد کنید.
ویژگی های ذهنیت غیرمنعطف
عقیده دارن که اونها هیچ کنترلی بر توانایی های خودشون ندارن و اینکه مهارت ها ذاتی هستند و شما نمیتونید با یادگیری مطلبی، پیشرفت کنید.
ویژگی های ذهنیت منعطف و رو به رشد
اونها متعقدن که بر تمام توانایی های خودشان مسلط هستند و مهارت چیزیه که ساخته میشه و ذاتی نیستش و اینکه هر فردی میتونه با یادگیری مطلبی، منجر به رشد و پیشرفت خودش بشه.

معامله گری میتونه یک مسیر انفرادی باشه اما بهتره با گروهی از معامله گران در ارتباط باشید.
آیا این حس رو داشتید که در این مسیر شما تنها هستید و هیچکس نیست کا باهاش درددل کنید و باهمدیگه همفکری کنید؟
در واقع بیشتر افراد اینگونه فکر میکنند.
هر موقع که در شهرهای دیگه دوره میزارم، همه شون خیلی خوشحال میشن وقتی میشنون اونها تنها کسانی نیستند که با چنین مشکلاتی دست و پنجه نرم میکنند.
ما در معامله گری مدرک دانشگاهی نداریم تعداد خیلی کمی از معامله گران هم این فرصت رو پیدا میکنند که بتونند در سازمانی یا شرکتی همراه با دیگر معامله گران کار کنند.
وقتی که شما فهمیدید که در این حیطه تنها نیستید و بلکه افراد زیادی هستند که مثل شما با همین مشکلات دست و پنجه نرم میکنند، عملکرد شما میتونه خیلی بهتر بشه؛ پس بهتره که عضو چنین گروه هایی بشید.

تمرکز بر روی چگونگی کار یا تمرکز بر روی زمان انجام کار
یکی از تغییرات خیلی مثبتی که شما میتونید در نگرشتون به وجود بیارید اینه که زمان بیشتری رو روی چگونگی کار بذارید تا زمان انجام کار.
هروقت کسی از من بپرسه که چقدر طول میکشه که من به سوددهی برسم، سریع متوجه میشوم که چه ذهنیتی داره.
آیا شما اگه بخواید هنرهای رزمی رو یادبگیرید، میرید به استاد میگید که چقدر طول میکشه که من بتونم یک کمربند مشکی رو شکست بدم؟
آیا شما اگه بخواهید که پیانو یادبگیرید، میرید میپرسید که چقدر طول میکشه تا من مثل موزارت بتونم پیانو بنوازم؟ اصلا نباید این چنین سوالاتی رو بپرسید.
اصلا جواب دقیقی برای این سوال وجود نداره و ذهنیت تون در مورد این قضیه هم اشتباهه.
در این راستا شما باید بیشتر وقتتون رو، پای این بذارید که بدونید چگونه و چه کاری باید انجام بدید که مثلا بتونید از نقطه ی A تا نقطه ی B برید.
تا این که بیاید روی این تمرکز کنید که چقدر طول میکشه این تفکر شما رو از نقطه ی A تا نقطه ی B ببره.

مدیریت سرمایه مهارتی ست که خیلی دست کم گرفته میشه
مشکل 90 درصد از دانشجوهایم اینه که وقتی که دوره ی آموزشی رو شروع میکنند، مدیریت ریسک مناسبی ندارن و برای هر معامله میان و ریسک های متغیری رو اجرا میکنند.
من یه سوال از شما میکنم
شما چقدر از خودتون مطمئن هستید که بگید معامله ی بعدی ای که باز میکنید سودده میشه یا ضررده؟
به احتمال زیاد جواب این سوال رو نمیدونید، چون اگه میدونستید دیگه معامله ی ضرردهی باز نمیکردید.
پس در اینجا ما دو نکته داریم:
- شما به خوبی نمیتونید تشخیص بدید که معاملاتتون سودده خواهد بود یا ضررده
- معامله گری بازی احتمالاته و اگه بر این اساس کار نکنید معاملاتتون به صورت رندوم خواهد بود.
پس شما نیاز دارید که برای هر معامله تون درصد مشخصی ریسک کنید و در این صورت، هر ضرری که خواهید کرد درصد مشخصی هم خواهد داشت.

فرقی است بین کاشتن بذر و آب دادن بذر
آپریل امسال، پدرم فوت کردن و من هم چند روزی پیش خانواده بودم؛ وقتی که به خونه برگشتم، فهمیدم که همه مون در مورد خانواده مون یک دید و یک ذهنیت رو داشتیم. با خودم گفتم این ممکنه یک دریچه برای ما باشه که بتونیم خودمون رو تغییر بدیم؛ این مثل این میمونه که اتفاق خیلی مهم و بزرگی در زندگی فردی رخ بده.
من با خانواده ام در این مورد حرف زدم و گفتم که این اتفاق میتونه فرصتی باشه که ما خودمون رو تغییر بدیم و بذر جدیدی رو برای خانواده ی خودمون بکاریم.
ولی صرفا کاشتن بذر کافی نیست و شما باید به اون آب بدید، در معرض نور مناسب قرار بدید و خاک مناسبی هم براش تعیین کنید؛ اگه این کار رو بکنید این بذر، که میتونه پتانسیل واقعی شما در هر کاری باشه، به خوبی شکوفا میشه و میتونه به توانایی های بالقوه خودش برسه.
پس از خودتون بپرسید و ببینید آیا:
شما صرفا بذر میکارید ( فقط ویدیوی آموزشی میبینید، فقط کتاب میخونید بدون اینکه اینهارو عملی بکنید)؟
یا اینکه دارید به این بذرهاتون آب میدید و دارید عملا براش تلاش میکنید و به سختی در تلاشید که بتونید این بذر خودتون رو به ثمر برسونید؟
همین الان تعیین کنید که میخواهید جزو کدام دسته از افراد باشید.

اگه مدام دارید یک اشتباه رو بارها تکرار میکنید، سعی کنید با یک منتور در ارتباط باشید
من خودم به شخصه نمیتونم تصور کنم که چگونه میتوانستم بدون معلم و منتورم مدیتیشن و مراحل بودیست شدن رو طی کنم.
من خودم وقتی که در دانشگاه بودم سعی میکردم همه کارها رو خودم انجام بدم ولی بیشتر وقت ها به نتیجه نمیرسیدم.
در معامله گری هم همین اتفاق برام افتاد.
به یه جایی رسیدم که گفتم واقعا نیاز دارم یکی دیگه راهنمایی ام بکنه؛ نیاز داشتم یکی بهم فیدبک بده و بهم کمک کنه مواردی رو که در چارت نمیبینم رو تشخیص بدم.
شما اگه بخواید ورزش یا هر مهارت دیگری رو یاد بگیرید، نیاز به یک منتور اختصاصی دارید، حال چرا فکر میکنید که معامله گری از این قضیه مستثنی است؟
اگه شما دارید اشتباهی رو مدام تکرار میکنید، نیاز دارید که یکی بیاد راه درست رو به شما نشون بده.
اگه تا حالا راه و روشتون درست بوده باشه دیگه نمیبایست اشتباهی رو مدام تکرار کنید. پس، اگه این کار رو میکنید بدونید راه رو اشتباه اومده اید و نیاز به راهنمایی دارید.
منتور شما هم باید اثبات شده، به شما نشون بده که حداقل یک سال در این بازار سودده بوده در غیر اینصورت فایده ای براتون ندارند.

شما برای اینکه در بلند مدت سود کنید نیاز دارید که این واقعیت رو بپذیرید که ما در بازار قطعیت نداریم
به نظر شما بیشتر مردم درآمدشون از کجاست؟
از شغلشون، درسته؟
شغلی که در موعد مشخص خودش مقدار مشخصی پول به شما میده.
شغلی که شما نیاز دارید ساعات مشخصی کار کنید و لباس خاصی بپوشید و طبق قاعده و قانون خاصی رفتار کنید.
جنبه ی مشترک همه ی اینهایی که گفتم چی بود؟
این بود که شما هرکاری که میکنید باید طبق قاعده و قانون های از پیش تعیین شده باشه.
ولی معامله گری هیچکدوم از این ویژگی ها رو نداره و معامله گر کاملا دستش بازه؛ مارکت هیچوقت خشک و خالی نبوده و همیشه منعطفه و در حال تغییره.
روندهای صعودی، آخرش روزی یا رنج میشن یا پولبک میزنن یا به یک روند نزولی تبدیل میشن.
در این کار، شما میتونید در یه ماه 25 هزار دلار سود کنید و ماه بعدش هم 2 هزار دلار ضرر کنید.
حال جنبه ی مشترک همه ی مواردی که در مورد معامله گری گفتم چیه؟
اینه که همه چی منعطفه و این انعطاف ممکنه با ذهنیت قبلیتون جور نیاد و بهتون حس ترس و شکست بده.
در کل میخواهم بگم که شما در این کار باید عدم قطعیت در بازار رو قبول کنید و خودتون رو با این شرایط وفق بدید.
شما اگه بتونید در این زمینه حرفه ای بشید، تمام مزایایی که معامله گری برای شما داره از قبیل آزادی وقتتون و درامد زایی خیلی خوب، میتونه 75 درصد استرسی که روزانه میکشید رو جبران کنه.
در 95 درصد مواقع، همیشه منتظر بمونید که قیمت به اونجایی که میخواید برسه
اگه نصیحتی باشه که بخواهم اون رو صدبار تکرار کنم این نصیحته.
نمیتونم بگم چندبار برام اتفاق افتاده که طبق سیستم معاملاتی خودم موقعیتی پیش اومده و با چشم های خودم میبینم که قیمت داره از نقطه ی ورودم دور میشه و من نتونسته ام وارد چنین معامله ای بشم.
95 درصد مواقعی که مدام قیمت و روند رو دنبال کرده ام قیمت دوباره به نقطه ای که میخواستم برگشته.
در این مورد دو نکته ی مهم وجود داره:
- اگر قیمت بتونه به نقطه ای که شما میخواید برگرده، آیا اون موقع شما سود بیشتری نمیکنید؟
اگه مجبور بشید که دیرتر وارد بشید آیا مجبور نمیشید که ضرر بیشتری بکنید؟ - به نظر شما اگه انضباط کاری داشته باشید و همیشه منتظر بمونید که قیمت به اونجایی که میخواهید برسه، چه تاثیری در اعتماد به نفس و ذهنیت معامله گری شما داره؟
به نظر شما کدام یک از سناریوهای بالا بهتره؟ و از همه مهتر شما میخواهید جزو کدام دسته از آنها باشید؟

ذهن شما این توانایی رو داره که شما رو به سوددهی برسونه، فقط نیاز دارید که اون رو از نو بسازید
من خودم به شخصه در مورد اینکه ذهن و مغز ما چگونه کار میکنه خیلی مسرانه در این زمینه مطالعه میکنم و خیلی کنجاوم.
از 50 کتابی که سالانه میخونم، 45 تاش در مورد نحوه ی عملکرد مغز، ذهنیت و مدیتیشن هستش.
من به مدت 20 سال هستش که در دانشگاه عصب شناسی خوانده ام و 18 سال گذشته هم هر روز مدیتیشن انجام میدم.
در طول این سالها به یک نتیجه رسیده ام که ذهن، و نحوه ی عملکرد آن به گونه ای هستش که ابزار لازم رو در اختیار شما قرار میده که بتونید از طریق معامله گری به سوددهی برسید.
از طرف دیگه هم این شرایط رو برای شما ایجاد میکنه که بتونید ضررهای سنگینی هم بکنید؛ به احتمال زیاد هردوتاش رو تا حالا تجربه کرده اید.
به احتمال زیاد در مورد پایه های شناختی شنیده باشید؛ این ها ساختارهای ذهنی و نورولوژیکال در ذهن و مغز شما هستند که منجر میشن شما تصمیمات خیلی بدی بگیرید.
چند مثال از آنها شامل:
- منفی نگری
- منتظر تایید بودن
- ترس از دست دادن
و …
شما در ذهنتون نگرش های متفاوتی دارید که ممکنه کار رو برای شما سخت کنه که بتونید به سوددهی برسید. خوشبختانه، ذهن شما یه ویژگی دیگه داره، اون هم اینه که ذهن شما مثل یک قطعه ی کامپیوتر این توانایی رو داره که نگرشتون رو نسبت به مسائل تغییر بدید.
به این ویژگی میگن Neuroplasticity
این چیزیه که منجر میشه ساختارهای نورونی و عصبی ذهنتون رو تغییر بدید و عادت های جدید در ذهنتون تشکیل بدید.
خب، در کل این به این معنی هستش که شما این توانایی رو دارید که ساختار ذهنتون رو تغییر بدید و بتونید ذهنتون رو جوری بسازید که مانند ذهن یک معامله گر موفق باشه.
برای این کار هم شما نیاز دارید که متد و راه های مختلفی رو طی کنید تا بتونید عادت های اشتباه رو از ذهنتون پاک کنید و عادت جدید در ذهنتون شکل بدید.
شما نیاز دارید در این زمینه واقعا تمرین کنید و براساس دانسته های عصب شناسی و روانشناسی شناختی این آموزش هاتون رو پیش ببرید و بتونید درک عمیقی از ساختارهای ذهنی خودتون کسب کنید تا اینکه بتونید نگرش جدید و درستی در ذهنتون ایجاد کنید.
باید بگم این واقعیت داره و دانشجوهای زیادی داشتم که تونسته اند این کار رو بکنند.
پس اگه واقعا میخواهید از طریق معامله گری به سوددهی برسید باید این ذهنیت های درست رو در ذهنتون ایجاد کنید و برای اینکه بتونید این ذهنیت رو هم در ذهنتون ایجاد کنید باید تمرین و تمرین و تمرین کنید.

سلام و ممنون بابت این مقاله ارزشمند
طبق تجربه خودم ، بهتره پس از یاد گرفتن محیط نرم افزار متا تریدر ، مدت زمان زیادی روی حساب دمو معامله نکنیم .
با باز کردن حساب سنتی و یا حداقل 100 دلار و حداقل حجم ، معامله در حساب ریل تجربه کنیم .
سلام
من دوره پرایس اکشن آقای کاپری رو شرکت کردم .ترجمه خیلی خوب و کاملی بود.به هر کسی که توی فارکس شروع به فعالیت میکنه حتما این دوره رو توصیه میکنم فرقی هم نمیکنه که از چه روشی میخواد این راه رو ادامه بده بنظرم گذروندن این دوره برای همه از واجباته. خدا خیر بده به ان دوستی که منو با گروه شما اشنا کرد.خیلی خیلی ممنونم
سلام
ممنون بابت این مطالب مفید و کاربردی.بنظر منم نهایت شش ماه باید با حساب دمو کار کرد
سلام
ممنون بابت این مطالب مفید و کاربردی.بنظر منم نهایت شش ماه باید با حساب دمو کار کرد.
مطلب خیلی مفیدی بود ممنون از شما
به قول آنتونی رابینز ” شما هرچه را به صورت مدام در ذهنتون تکرار کنید، همین ها رو هم در زندگیتون تجربه خواهید کرد.”
مقاله فوق العاده از شخص موفق در زمینه ترید -نکات ارزشمندی که سالیان زیادی تجربه پشت اونها هست – قطعا استفاده از اون ها باعث رشد وموفقیت تریدر ها خواهد شد