نوشته شده توسط استیو دبلیو
ترجمه شده توسط آکادمی دال ترید
خط روند داخلی
همیشه دوست داشته ام به مسائلی اشاره کنم که کمکی هرچند کوچک به نحوه ی معامله گری تریدرها کرده باشد. براین اساس امروز میخواهم به موضوعی اشاره کنم که ممکن است خیلی کم به آن توجه شده باشد، اما تاثیر بسزایی در معامله گری افراد دارد. خب بیایم موضوع این مقاله را باهم شروع کنیم و ببینیم سرآخر به چه نتیجه ای می رسیم.
قبلا مقاله ای در مورد خط روندهای مورب نوشته بودم و به این نتیجه رسیدم که موضوع را بیشتر گسترش بدهم و به چند موضوع مهم دیگر اشاره کنم.(این مقاله هم به زودی ترجمه و ارائه خواهد شد) این نکات مهم هم برمیگردد به نحوه ی رسم صحیح این خط روندها. اول از همه بگویم که ما روش مطلقا صحیحی برای این کار نداریم. خط ها، اساسا براساس سطوح مهم برخورد رسم می شوند و نه چیز دیگری. اما ما برای فهم این خط روندها شاهد دیدگاه های مختلفی هستیم.
اینکه شما برای تحلیل هایتان؛ هرچقدر دقت بیشتری خرج بدهید بازهم کم است. اگر شما روشی را در پیش بگیرد که خیلی ها قبلا آن را انجام داده اند به احتمال زیاد کمتر شرایط فاجعه آمیز را تجربه خواهید کرد. اما همانطور که میدانید انسان جایزالخطاست و ممکن است بعضی وقتها مسائل را فراموش کند یا نسبت به آن ها بی توجه شود. امروز میخواهم نحوه ای از رسم خط روند را به شما یاد بدهم که با تمرین آن بتوانید، درک بهتری از حرکات آتی بازار کسب کنید.
این روش صرفا محدود به بازار فارکس نیست و شما میتوانید آن را در هر بازار و شرایطی به کار ببرید و اصلا هم مبحث جدید و تست نشده ای نیست. در خصوص این موضوع چندین کتاب و مقاله منتشر شده و مجبورم دوباره اشاره کنم به کتاب های آقای تام بولکوفسکی. ایشان به مطالب خیلی خوبی در این خصوص در کتاب هایشان اشاره کرده اند و من صرفا میخواهم حالت شسته و رفته تری از مطالب ایشان را در این مقاله خدمتتان عرض کنم.
درک ارزش خط روندهای داخلی در تایم فریم های میان روزی
خیلی از مردم بدون فکر و منطق شروع میکنند به رسم خط روندها. من امروز میخواهم به طور کلی شیوه ی رسم خط روند شما را ارتقا ببخشم. به احتمال زیاد، همه ی معامله گرها با خط روندهای بیرونی (outer trendline) آشنا هستند و خیلی ها از آن برای پیدا کردن تغییر جهت روند استفاده می کنند. اما، خط روندهای داخلی در این بازار اهمیت بیشتری دارند و این در حالی است که متأسفانه، عامه ی معامله گران توجه کمی به آن دارند. وقتی که بحث خوانش جریان سفارشات به میان میاید ممکن است بازار را خیلی گنگ و غیرقابل پیش بینی تشخیص بدهید. میدانم بارها برایتان پیش آمده که سطوح خیلی مهمی را تشخیص داده اید و انتظار داشته اید که بازار به آن واکنش نشان بدهد ولی بعدا میبینید که قیمت هیچ اهمیتی به آن نداده و صرفا تله ای بیش نبوده.
شما هرچه بتوانید زودتر از حرکات اصلی بازار همجهت با آن وارد بشوید بیشتر به نفع تان است. وقتی که در بازار خط روند داخلی ای شکسته می شود به نسبت وقت هایی که خط روند بیرونی شکسته می شود، شاهد حرکات کمتر آشفته ای در بازار خواهید بود. برای توضیح علت این موضوع دیدگاه های مختلفی وجود دارد و من در این مقاله نمیخواهم که زیاد پیگیر این موضوع باشم.
مانند همیشه پیرو قوانین قبلی باشید
وقتی که بحث به نحوه ی رسیدن این نوع خط روندها می رسد، من همیشه میگویم ما قرار نیست از قوانین همیشگی پیروی نکنیم. قوانین همیشگی همان پیدا کردن نقاط برخورد مهم است. پس در اساس روش ما با نحوه ی رسم خط های افقی فرق چندانی نمیکند. اگر این برخوردها را در سطح بیرونی چارت پیدا کردید مانند غالب آموزش هایی که در این حیطه وجود دارد، هیچ مشکلی نیست. اما بدانید که در بیشتر مواقع ما این نقاط برخورد را در سطوح داخلی میبینیم نه سطوح خارجی. در اغلب مواقع هم ما برای رسم دقیق تر این خط روندها نیاز داریم که به تایم فریم های پایینتر مراجعه کنیم.
طبق داده های منتشر شده در کتاب آقای بولکوفسکی هم، ایشان نشان داده اند که در شرایط خاصی، خط روندهای داخلی اهمیت بیشتر و ویژه تری نسبت به خط روندهای بیرونی دارند. وقتی که با شرایط شکست در چارت مواجه هستید، خط روندهای داخلی خیلی بهتر از خط روندهای بیرونی عمل میکنند و به شما کمک میکنند که نقطه ی ورود بهینه تری داشته باشید. اما در خصوص گرفتن معامله خلاف جهت روند، به نسبت شرایط شکست، عملکرد پایین تری را نشان داده اند. این موضوع کاملا منطقی است چون در چنین شرایطی ممکن است معامله گر بدون بررسی عمیق تر و منطقی سعی کند که زود وارد معامله شود و در چنین مواقعی معمولا قیمت برای رسیدن به تارگت های دیگرش ممکن است این شرایط را نادیده بگیرد و منجر به بالا رفتن درصد خطا شود.
در خصوص گرفتن معامله در خلاف جهت روند براساس خط روندهای داخلی من بدون اینکه بخواهم از زیر موضوعی در بروم و غرض ورزانه حرف بزنم، صادقانه میگویم که بازار نسبت به چنین خط روندهایی برای گرفتن پوزیشن در خلاف جهت روند خیلی دقیق عمل نمیکند. در چنین مواقعی بهتر است که این خط روندها را در ترکیب با دیگر نشانه های ورود به کار ببرید.
به طور خلاصه اگر بگویم، همان قانون همیشگی که میگه هرچه کلهگنده تر باشی دیرتر شکست میخوری، در اینجا هم کاملا صدق میکند. هرچقدر تعداد برخوردها بیشتر، فاصله ی بین برخورد ها بیشتر، خط روند طولانی تر، زاویه برخورد مسطح تر باشد بیشتر طول میکشد تا خط روند شکسته بشود. این شرایط و مفهوم کاملا مطابق و شبیه مباحثی است که در مورد سطوح افقی یا سطوح حمایتی و مقاومت استاتیک بحث کرده ایم. همچنین توضیح داده ایم که چرا فعالیت های معامله گران حول و حوش این سطوح بیشتر می شود.
در اینجا چندتا مثال ساده در مورد نحوه ی رسم خط روندهای داخلی آورده ام. فهم این خط روندها به ظاهر ساده است و من میتوانم کل روز بشینم و در چارت های مختلف آن را در نواحی مختلف برایتان رسم کنم و هر روزه هم کارم همین است چون به وفور این شرایط را در چارت میبینم.

مثال دوم
